وانیاوانیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات من و دخترم

3 تا 365 روز گذشت

دخترم ... دختر نازم ... عشقم به تو پایانی ندارد انگار همین دیروز بود که بهار بود و من فهمیدم به زودی مادر میشوم ... بهار گذشت تابستان نیز با آن روزهای بلندش گذشت و جایش را به پاییز داد ... پاییزی زیبا اما پر از اضطراب روزهایش چه طولانی می گذشت تا اینکه تو آمدی و من بهاران را در پاییز دیدم ... دختر پاییزی من سومین بهار زندگیت مبارک...   اینم وانیا خانم تو روز تولدش تو سالهای گذشته اینم وانیا خانم سه ساله من- یکشنبه 25 آبان 1393   دخترم ... ای همه ی هستی من من در صدایت آرامش در نگاهت زندگی در کلامت طراوت و در وجودت خودم را پیدا کردم روز تولدت تو همان اولین ثانیه ها انگار دوباره زنده شدم ...
25 آبان 1393

ماه من

دیشب در دل تاریکی ماه را جستجو می کردم ...نیافتمش ... از دور دستها سو سوی نوری مهتابی را دیدم ... چشمانم را ریز کردم ... بلکه ببینم مسیر روشنایی را ... مسیر آشنا بود ... پس شتابان به سویش شتافتم ... مسیر بسیار آشنا تر به نظر رسید ... دیگر چیزی نمانده بود ... یافتمش ... ماه من بود دخترم که نورش از درز اتاقش چشمانم را خیره ساخته بود       فقط یک روز دیگه به تولدت باقی مونده عزیزم     ...
24 آبان 1393

سهم من

            خدایم سرنوشتی که برایم بافتی                           همه چیزش اندازه س ..... ممنون                                             مخصوصا" قسمت مادر شدنم             ...
23 آبان 1393

از روزی که اومدی

دخترم از روزی که اومدی ...  از روزی که صدای گریه هات تو خلوت شبهام پیچید ... از وقتی که آغوش کوچولوتو با لبخند زیبات به روم باز میکنی... از وقتی میگی مامانی دوستت دارم ... از وقتی که پاکی دلتو باور کردم ... از وقتی عاشقانه نگام  میکنی ... و از وقتی صدای نجوا گونه ات  تمام خلوت زندگیمو پر کرده مادر بودنمو باور کردم میدونی فقط به خاطر تو   فقط سه روز دیگه به تولدت باقی مونده عزیزم ...
22 آبان 1393

شهر بازی

این پست رو میخوام اختصاص بدم به شهر بازیهایی که تو این یک ماه اخیر رفتیم یعنی انقدر شهر بازی رفتیم که دیگه آمارش از دستم در رفته ولی هر بار سعی کردم که چند تا عکس برای یادگاری حتما بگیرم حالا بریم سراغ عکسها:   شهر بازی دنیای نور البته این مجتمع تجاری آبنما هم داره که وانیا خیلی دوسش داره اینم وانیا خانم قبل و بعد از رفتن به شهر بازی وانیا خانم تو شهر بازی دنیای بازی یا همون بولینگ عبده خودمون و اینم بعد از بازی که از نان سحر برا وانیا دونات خریدم و خورد شهر بازی مجتمع امیر پارس بازم شهر بازی دنیای نور البته اینبار با مشکات ...
21 آبان 1393

تولد آوا و پارسا

باز دوباره اومدیم با عکسهای دو تا تولد دیگه اولی تولد آوا که روز جمعه 2 آبان برگزار شد البته جای حدیث خیلی خالی بود چون نیومد و دومی تولد پارسای الناز جون بود که روز شنبه 3 آبان برگزار شد که با حدیث و شیما رفتیم البته اینم بگم که کیک هر دو این تولدها رو دوستای عزیزم حدیث و شیما درست کردن و خیلی خوشگل و خوشمزه بود حالا بریم سراغ عکسها... این وانیا خانم که آماده شده بره تولد آوا جون اینم وانیا و خانم دوستاش اینم آوا خانم و کیکش اینم عکس از میز تنقلات متاسفانه از میز غذا عکسی ندارم و اما بریم سراغ عکسهای تولد پارسا اینم یه میز خوشگل و خوشمزه بازم میگیم تولدتون مبارک آو...
10 آبان 1393
1